کد مطلب:37599 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

امام، محور امنیت و امت، حافظ آن















امام اكنون با چهره هایی از نیروهای كوفی مواجه است كه از یك طرف باید شوق جهاد و شهادت را در آنان ایجاد كند و آنان را بدان ترغیب نماید و از طرف دیگر به نسلی كه اكنون با نسل گذشته ی خود تفاوت عملی و بینشی پیدا كرده است راه درست حفاظت از وحدت و امنیت را نشان دهد. به عنوان نمونه وقتی در فراخوانی دیگر مردم را به جهاد برانگیخت، می فرماید:

گروهی گفتند: ای امیرمومنان اگر تو به راه بیفتی، با تو راه می افتیم. فرمود: شما را چه می شود؟ كه توفیق رستگاری میابید! و به راه انصاف و عدل، هدایت مشوید! سزاوارست در این هنگام من بیرون شوم؟ برای چنین كار مردی باید كه من او را بپسندم، مردی از شما دلیر در كار جنگ آزموده و با تدبیر. مرا نسزد كه كه شهر و سپاه و بیت المال را بگذارم و خراج زمین و قضاوت مسلمانان و نگریستن در حق طلبكاران را نادیده انگارم. آنگاه با دسته ای بیرون شوم و به دنبال دسته ای راه بیفتم و چون تیر ناتراشیده و سوفار نانهاده كه در تیردان تهی بود از این سو و آن سو غلطم. حالی كه من قطب آسیابم، بر جای ایستاده و آسیا سنگ به دورم در گردش افتاده اگر از آن جدا شوم مدار آن بلرزد و سنگ زیرین آسیا از جای بگردد. به خدا كه این رایی خطاست و بیرون شدن

[صفحه 21]

من در چنین حال نه سزاست.[1] .

البته همانگونه كه از محتوای مطلب پیداست منظور امام (ع) شیوه ی برخورد با گروه های درگیر در غارات است كه مردی باید به مبارزه با دسته های یغماگر گسیل شود كه دلیر و آزموده در كار جنگ باشد نه اینكه شخص امام برای نبرد با دسته هایی كه معاویه گسیل می دارد از مركز حكومت بیرون شود. در یك گام قبل، حضرت امام (ع) در صفین خود، رودرروی شامیان ایستاد اما اینجا (نبردهای غارات)، وضعیت متفاوت است و متاسفانه گروهی از امت از درك اینكه در چنین شرایطی حضور امام در راس گروه های كوچك، وظیفه ی او نیست غافل و بلكه جاهل اند و لذا حضرت امام از روی نصیحت خیرخواهانه و از شادی، دائما با امت گفتگو می كند و گاه كه مجبور می شود از تفاوت برخوردهای صحابه ی پیامبر (ص) و یاران فعلی خود و حتی از تفاوت بینش و عمل یاران قبلی خود و گروه های فعلی در حفظ جهاد و به پاداری امنیت، سخن به میان می آورد:

همانا یاران پیامبر (ص) را دیدم، كسی را نمی بینم كه همانند آنان باشد. روز را ژولیده مو، گردآلود به شب می رساندند و شب را به نوبت در سجده یا قیام به سر می بردند. گاه پیشانی بر زمین می سودند و گاه گونه بر خاك. از یاد معاد چنان ناآرام می نمودند كه گویی بر پاره ی آتش ایستاده بودند. میان دو چشمشان چون زانوی بزان پینه بسته بود، از درازی ماندن در سجود. اگر نام خدا برده می شد چنان می گریستند كه گریبان هایشان تر گردد و می لرزیدند چنان كه درخت، روز تندباد لرزد از كیفری كه بیم آن داشتند یا امیدی كه تخم آن در دل می كاشتند.[2] .

و یا در خطبه ی 121[3] نیز كه تقریبا به همین گونه امام (ع) یاران شهید خود و صحابه

[صفحه 22]

و یاران پیمبر (ص) را ستوده است و در خطبه ی ذیل كه صراحتا ضمن وصف آنان از بعضی از آنها نام می برد، به این بخش از سخنان امام (ع) توجه فرمایید:

هان بدانید كه آنچه از دنیا روی آورده بود، پشت كرد و آنچه پشت كرده بود روی آورد و بندگان گزیده ی خدا دل بر رخت بستن، دوختند و اندك این جهان را كه نپاید به بسیار آن جهان كه به سر نیاید، فروختند. برادران ما كه خونشان در صفین ریخته شد زیان نكردند كه امروز نیستند، تا پیاپی ساغر غصه در گلو ریزند و شرنگ تیره را بدان بیامیزند. به خدا سوگند خدا را دیدار كردند و مزد آنان را به كمال پرداخت و از پس آنكه ترسان بودند در خانه ی امانشان ساكن ساخت. كجایند برادران من كه راه حق سپردند و با حق رخت به خانه ی آخرت بردند؟ كجاست عمار؟ كجاست پسر تیهان؟ و كجاست ذوالشهادتین؟ و كجایند همانندان ایشان از برادرانشان كه با یكدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهای آنان را به فاجران هدیه كردند؟... دریغا از برادرانم كه قرآن را خواندند و در حفظ آن كوشیدند. واجب را بر پا كردند، پس از آنكه در آن اندیشیدند. سنت را زنده كردند و بدعت را میراندند. به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند. به پیشوای خود اعتماد كردند و در پی او رفتند.[4] .


صفحه 21، 22.








    1. نهج البلاغه، پیشین، ص ص 118 -117.
    2. نهج البلاغه، پیشین، ص 90.
    3. نهج البلاغه، پیشین، ص 119.
    4. نهج البلاغه، پیشین، ص ص 193 -192.